سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یک روزی یک ترکی بود...

یک روزی یک ترکی بود...
شهید حمید باکری

یه روز یک ترکه بود که اسمش حمید باکری بود.
خوش اخلاق و دلسوز. کشورش رو دوست داشت.
مردم کشورش رو دوست داشت. جایی که اسلام واقعی رو میشد دید.
مسلمان واقعی رو میشد دید.
یک روزی یک جنگی پیش میاد و دشمنان به کشورش که همه ی وجودش شده بود، حمله کردند.
جان و زندگیش و همه خوشی زندگیش رو کف دستش گذاشت و رفت جلو.
زخم تیر و ترکش حریفش نشدن که از جنگ منصرفش کنند.
اینقدر پای آرمان هاش وایستاد تا توی یک عملیاتی که اسمش خیبر بود، با گلوله ی آرپی جی تکه تکه شد.
او رفت. رفت و هیچ وقت... حتی جنازه ش هم برنگشت.
آری... امثال حمیدها رفتند تا ما بمانیم.
تا ما بمانیم و امروز برای همدیگر جک بگیم و هموطن های خودمون رو مسخره کنیم.
حیف ازین گلهایی که بخاطر ما پرپر شدند.... حیف....

اگر روزی بگویند چرا امام خود را حمایت نکردید، چرا ولایت را تنها گذاشتید، چه جوابی داریم به آنها بدهیم؟
چه جوانهایی بودند که حسرت دیدن امام را از نزدیک به دل نگه داشتند و رفتند...
حال ما .....

به راستی چه کسی جواب خون شهدا رو میدهد؟
آیا جوابی داریم بر آنها؟


چرا مردممان به جای چند گروه شدن و چند دسته شدن،

فکرهایشان را روی هم نمیگذارند....

ما هم شده ایم طلحه و زبیر؟ که بعد از فوت پیامبر (صل الله علیه و آله)

هرکدام سودای حکومت کردند و علی (علیه السلام) را تنها گذاشتند؟؟؟

دوستان تو را بخدا بیایید دنبال راهی باشیم که دوباره بشویم همان ایرانی که زمان جنگ بود...

همان ایرانی که مسجدهایش مملوء از جمعیت بود... همانان که راه انسانیت را پیش میگرفتند...

بیایید به جهان ثابت کنیم که ما هنوز ایرانی هستیم و راه شهدایمان را ادامه میدهیم.




یا علی مدد



کلمات کلیدی :
زیارتنامه حضرت زهرا سلام الله علیها جهت دریافت کد کلیک کنید